فروغی از دانش امام هادی (علیه السلام)


 

نويسنده:عباس کوثری

 
سال 212 هجری است و «صریا» غرق نور و شادی است. تقدیر دست‏اندرکار آفرینش معجزه خلقت است و جهان در انتظار یکی اززیباترین چهره‏های ملکوتی بوستان محمدی(ص) شگفتن گل چهارمین‏علی(ع) را در جمع خویش جشن گرفته و بر استمرار کوثر فاطمی‏قامت نماز و تکبیر بسته است.
«سمانه مغربیه‏»، مادر عارفش، خوشحال و خندان و پدر بزرگوارش‏«جوادالائمه(ع‏») بر این نعمت‏بزرگ شکر گزار و شادان است. اوامام «علی‏النقی‏» است که باید در سن هشت‏سالگی، پس از پدر،سکاندار کشتی نجات انسانها از گردابهای گمراهی گردد و امت رابه ساحل عدالت و پاکی رهنمون شود. سرفصل‏های زندگی و درخشش‏خورشیدگونش در روزنه بیان و قلم نمی‏گنجد; زیرا امام ظهور اسم‏اعظم الهی و تجلی شکوهمند و تام تمامی اسمای الهی است; امامی‏توان از راه آثار و برکات پرتوی از آفاق وجودی و گستره‏روحی‏اش را دریافت. این نوشتار به بخشی از جلوه‏های امام‏هادی(ع) می‏پردازد.

یکی از آثار ماندگار وارزشمند امام‏هادی(ع) زیارت جامعه است که‏خود متقن‏ترین متن شناخت امامت راستین است. صحت صدور و ارزش‏سندی آن چنان است که مرحوم مجلسی می‏نویسد:
«انما بسطت الکلام فی‏شرح تلک الزیاره قلیلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصح‏الزیارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنی و اعلاها شانا» اینکه درباره زیارت جامعه‏سخن اندکی به درازا کشید اگرچه حق آن را نیز ادا نکردم‏بدین خاطر است که این زیارت صحیح‏ترین آنهااز جهت‏سند وفراگیرترین آنها نسبت‏به ائمه‏علیهم السلام است و در مقایسه بادیگر زیارتها از فصاحت و بلاغت و منزلت‏بیشتری برخوردار است.
این زیارت را مرحوم صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه‏» و شیخ‏طوسی درکتاب تهذیب الاحکام از موسی بن عبدالله نخعی چنین نقل‏می‏کند: از امام علی‏النقی(ع) خواستم مرا زیارتی با بلاغت و کامل‏تعلیم دهد که به وسیله آن بتوانم هریک از ائمه را زیارت کنم.
حضرت فرمود: چون به درگاه رسیدی در حالی که غسل کرده‏ای بایست‏و شهادتین را بگو و چون داخل شدی و قبر را دیدی توقف کن وسی‏مرتبه الله اکبر بگو. سپس اندکی راه برو با گامهای کوتاه وبا آرامش و وقار; دوباره بایست و سی مرتبه الله اکبر بگو. پس‏به قبرمطهر نزدیک شود و چهل مرتبه تکبیربگو. اهمیت این زیارت‏را هنگامی می‏توان دریافت که بدانیم در آن زمان عده‏ای از«غلات‏» معصومان‏علیهم السلام را تا حد خدایی بالابرده، گروهی راتحت پرچم ضلالت‏خویش گرد آورده بودند. امام(ع) با سخنان خودمرز افراط و تفریط را مشخص کرد و دوستداران واقعی خویش را ازانحراف و تمایل به سوی افکار و آرای باطل دور داشت. نام چندتن‏از غلوکنندگان چنین است:
از نامه بعضی از اصحاب امام(ع) به وی و جواب حضرت، می‏توان به‏عقاید این گروه دست‏یافت. در آن نامه آمده است:
«ان علی ابن حسکه یدعی انه من اولیائک و انک انت الاول القدیم‏و انه بابک و نبیک امرته ان یدعو الی ذالک ...» علی بن حسکه‏معتقد است تو خدایی و او پیامبری است که از جانب شما ماموریت‏یافته مردم را به آن دعوت کند. او بسیاری را به سوی خود جذب‏کرده است. اگر منت نهی و جوابی را در این باره مرقوم داری‏آنان را از هلاکت نجات داده‏ای.
امام در پاسخ نوشت: ابن حسکه دروغ گفته است. لعنت‏خدا براوباد من او را در شمار دوستان خود نمی‏دانم....
سوگند به خدا، خداوند محمد(ص) و پیامبران پیش از او را جز به‏آیین یکتاپرستی و نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده است.
محمد(ص) تنها به خدای یکتای بی‏شریک دعوت کرده است و ماجانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمی‏ورزیم; در صورت‏اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته، چنانچه از فرمانش‏سرپیچی کنیم عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجتی برخداوند نداریم‏و خدا برما و تمامی مخلوقاتش حجت دارد. من از کسی که این‏سخنان را به زبان آورد بیزاری جسته، به خدا پناه می‏برم. شمانیز از آنان دوری کنید. و آنان را در تنگنا قرار دهید. چنانچه‏به یکی از این افراد دسترسی پیدا کردید، سرش را با سنگ‏بشکنید. بدین جهت امام(ع) در آداب خواندن زیارت مزبور فرمود:
صدمرتبه تکبیر بگوید. مرحوم مجلسی در حکمت آن می‏گوید: این‏دستور شاید بدین جهت است که از غلو و زیاده روی در باره‏ائمه‏علیهم السلام جلوگیری کند. در متن خود زیارت نیز آمده است:
«اشهد ان لااله الاالله، وحده لاشریک له، کما شهدالله لنفسه...
و اشهدان محمدا عبده المنتجب و رسوله المرتضی.» در فرازی‏دیگر می‏فرماید:
«السلام علی الدعاه الی‏الله و الادلاء علی مرضاه‏الله‏والمستقرین فی امرالله و التامین فی محبه الله و المخلصین فی‏توحیدالله.» سلام بر ائمه که دعوت کنندگان به سوی خدا وراهنمایان برخشنودی خدایند. همانها که ثاتب قدمان در اجرای‏فرمان الهی و کامل در عشق ومحبت‏خدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحید خداوندند. در این زیارت اوج معنوی و جامعیت ائمه‏علیهم‏السلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگیز که هر سخن شناس وآشنای با ادبیات عرب آن را در می‏یابد، این امر خود می‏تواندبیانگر صدور این جملات از سوی امام معصوم(ع) باشد بیان شده‏است. در این زیارت در باره فضایل و خصوصیات اخلاقی و اجتماعی‏امامان معصوم‏علیهم السلام می‏خوانیم:
«کلامکم نور و امرکم رشد و وصیتکم التقوی، و فعلکم الخیر،وعادتکم الاحسان، و سجیتکم الکرم، و شانکم الحق و الصدق والرفق‏و قولکم حکم و حتم، و راءیکم علم و حلم و حزم.» سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدایت است. سفارش شما تقوا و کار شماخیر و نیکی است. عادت شما نیکی و فطرت شما کرم و بخشش است.
حالت و منزلت‏شما حق و راستی و مدارا و محبت است و سخن شمادستور لازم الاجراست; و اندیشه شما دانش و بردباری و عاقبت‏اندیشی است.
این زیارت امامت را رمز و راز فلسفه سیاسی اسلام می‏داند; دولت‏حق و پاینده اهل‏بیت‏علیهم السلام را فرا روی انسانها قرار می‏دهدو به همه مومنان یاد آوری می‏کند که حق مسلم و حکومت عدل الهی‏از آن اهل‏بیت عصمت و طهارت است. «ودعائم الاخیار و ساسه‏العباد و ارکان البلاد;» ائمه‏علیهم السلام آقای نیکان وتکیه‏گاه آنها و خلفای الهی و تدبیرکنندگان امور بندگان وستونهای محکم شهرهایند. مرحوم مجلسی می‏فرماید:
«وساسه‏العباد» جمع «السائس ای ملوک العباد و خلفاء الله‏علیهم‏» ساسه جمع «سائس‏» به معنای پادشاه بندگان و خلفای‏الهی برآنان است.
این زیارت به شیعیان می‏آموزد که آمادگی خویش را حفظ کنید تاآن زمان که دولت اهل‏بیت‏علیهم السلام بر قرار شود: «و نصرتی‏لکم معده حتی یحیی الله تعالی دینه بکم و یردکم فی‏ایامه ویظهرکم لعدله و یمکنکم فی ارضه‏» سرانجام حدیث‏برائت و ولایت‏را به عنوان شعاری جاوید، مطرح می‏کند تا شیعیان آن را درامتداد حرکت تاریخی خویش همراه داشته باشند و بتوانند اصالت‏مکتبی و دینی خویش را در طرد التقاط، نامردمی‏ها و باطل‏گرایان‏حفظ کنند:
«فمعکم معکم لامع غیرکم‏»; همگام با شما بوده و خواهم بود. نه‏با دشمنان شما. زیباییهای این زیارت بسیار است و ساحلش دوردست‏می‏نماید. بضاعت و مجال اندک ما را از پیشروی فزون‏تر در این‏عرصه باز می‏دارد. پس ناگزیربه همین مقدار بسنده می‏کنیم.

هرگاه فقه شیعه در مجامع علمی و جهانی مجال طرح یافته،جلوه‏هایی به یاد ماندنی و زیبا پدید آورده است. این برخاسته‏از همان منطق مستحکم و استدلالهای عمیق مبتنی بر وحی است که ازرسول گرامی اسلام به اهل‏بیت عصمت و طهارت‏علیهم السلام رسید. درزمان معاصر نیز دیدیم که مفتی مصر «شیخ شلتوت‏» پس از مقایسه‏فقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفری چنین گفت: «وانی لا انسی‏حینماکنت اشتغل بتدریس فقه المذاهب الاسلامیه و حینما کنت تجول‏الاراء فی ذهنی کانت آراء علماء الشیعه فقط تجلب نظری و ربماکنت ارجح نظرهم لما فیه من قوه الاستدلال و المنطق الصحیح.»
فراموش نمی‏کنم هنگامی‏که به تدریس فقه مذاهب اسلامی اشتغال‏داشتم، در این میان فقط آرای علمای شیعه نظرم را جلب می‏کرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اینکه از استدلال قوی و منطق صحیح‏برخوردار بود، ترجیح می‏دادم.
این منطق در گفتار فقهی حضرت هادی(ع) بسیار به چشم می‏خورد;برای مثال زمانی فردی مسیحی با زنی مسلمان زنا کرد و حریم عفت‏اسلامی را خدشه‏در ساخت. او را نزد متوکل آوردند. یحیی ابن اکثم‏گفت: اسلام آوردن او، کفر و عملش را از میان برده، در نتیجه‏حدی بر او جاری نمی‏شود. برخی از فقها گفتند: می‏بایست‏سه باربر او حد جاری شود. دسته‏ای دیگر از فقها بگونه‏ای دیگر فتوادادند. متوکل ناچار با امام‏هادی(ع) مساله را در میان نهاد.
امام پاسخ داد: باید آنقدر شلاق بخورد تا بمیرد.
یحیی ابن اکثم و دیگر فقها اعتراض کردند و خواستار ارائه مدرک‏شدند. متوکل از امام(ع) مدرک طلبید. حضرت در جواب آیه 84 و 85سوره غافر را یادآور شد: «چون شدت قدرت و قهرما را دیدند،گفتند: ما به خدای یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایی که شریک‏خدا گرفتیم کافر شدیم; اما ایمانشان، پس از دیدن مرگ و مشاهده‏عذاب ما، بر آنها سودی نبخشید. سنت‏خدا در میان بندگان چنین‏حکمفرما بوده است: و آنجا کافران زیانکار شده‏اند.
امام با این آیه یادآوری کرد: چنان که ایمان مشرکان پس ازنزول عذاب سودمند نیست، اسلام این مسیحی نیز حد الهی را از اوساقط نمی‏کند. متوکل پاسخ امام(ع) را پسندید و دستور داد آن رااجرا کنند.
درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادی(ع) آن هنگام که در سال‏212 هجری خورشید وجودش تجلی کرد و آن زمان که با عزمی آهنین ورنج غربت و تبعید را برگزید و پس از 33 سال دوران‏شکوهنمد امامت، در سال 254 هجری به شهادت رسید.
منبع:ماهنامه کوثر